شمیم کیسه کش

ساخت وبلاگ

گفتم که مادرشوهر بعد از سیزده اومد ساک به دست  خون ی ما

سحری شونو نیمه آماده کردم و قرار شد خودشون بیدار شن غذا گرم کنن بخورن

پدرشوهر و مادرشوهر و علی بیدار شدن خوردن و بعدش خوابیدن

امروز صبح۱۴ فروردین با یه بدبختی بیدار شدم

مادرشوهرم اینا بخاطر وعده ی بیموقع سحری تو خواب خر و پف میکردن، دلم براش سوخت

پیره این، نباید خودشو ب این وضع بندازه

رفتم بچه رو گذاشتم مدرسه و برگشتم خونه

دیدم مادرشوهر گردن کج کرده و بهم میگه: ( حموم تون به راهه که من برم؟)

گفتم: آره

نقشه اش لو رفت، چون بقول خودش دیر به دیر میره حموم و خیلی تو حموم کردن تنبله و مدل قدیمیا میره حموم؛؛؛ اون ساک که بسته بود توش وسایل حموم بود! حالا مگه خونه خودش حموم نداره؟؟؟ البته که داره، ولی سر اینکه دیر به دیر میره حموم ؛ یکی رو میخاد براش پشتش رو کیسه, بکشه

چون تجربه ش دارم یاد چرکای دراز درازش افتادم لحظه ها عریانند...

ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 204 تاريخ : دوشنبه 29 فروردين 1401 ساعت: 14:59