دراز نوشت

ساخت وبلاگ

يه دنيا كار هوارِ سرمِ، گفتم بيام اينو بهتون بگم در شعف و حيرت من شريك شين

دستگيره در اتاقمون خراب شد ،دستگيره رو از جاش دراوردم  تا ببرم ابزار يراق تا قطعه شو تعويض كنم، روبرو ابزار يراق يه مصالح فروشي هم بود، آقا عين فيلم هنديا من داشتم ميرفتم ابزارفروشي، اون از مصالح فروشي اومد بيرون خواست سوار ماشينش شه كه بره، اون منو نديد، من شناختمش، رفت به سمت يه ماشينِ خفن،،،،، من ماشين خارجكيا رو نميشناسم، اما برادرشوهر پولدارم چند سال قبل؛ از همين بنز ها داشتش نميدونم شايد مدلاشون فرق كنه اما بنز بود

هم از ذوق ديدنش هم حيرتِ ماشينش چوب شدم وايسادم ب تماشا

ب حمد الهي كسي هم همراش نبود

دور گرفت كه بره منو ديد

هيييييييع يعني هم از ذوقمرگي سگ لرزه ميزدم اندازه زلزله هشت ريشتري به تمام مختصات جغرافيايي ميرفتم و ميومدم، هم در عين حال عين خر ميخنديدم نفسمم بالا نميومد

اصن يه ذوقمرگينگيِ وخيمي

صدام از ذوق جيغي شد سلامعليك كردم اونم خيلي ذوق كرد

توصيفش سخته ، از ذوقمون كه كم شد نيم ساعتي حرف زديم

يعني اگر درختها مداد بشن نميتونم بگم چقدر برا اينكه خوشبخته، خوشحالمممممممممممممممم 

بهش گفتم چند سال قبل انقد تو اينستا سرچ كردم تا پيجت پيدا كردم عكس پروفايلت و اسم زنت هم ديدم خيلي ظريف و نازه ، اسمش هم ك شبيه منه

گفت ولي اخلاقش خيلي از تو بهتره، گفتم مگه اخلاق من بد بود؟ گفت نه؛ اخلاق خانم من با اخلاق همه فرق داره هميشه آرومه هميشه صبوره هميشه مثبته و اين حرفا

بهش گفتم : خدا پاداش خوب بودن تو رو اينطوري بهت داده

تاييد كرد

امروز من عاشقش شدم عاشق مرامش كه تا يه مونث ديگه رو ديد الكي نگفت زنم بده زنم سرده يا فلان

اون از من و شوخر سوال كرد؛ گفتم ولش كن بابا؛ بيا راجه ب چيزاي خوب حرف بزنيم

بنز از كجا آوردي

مختصر گفت كه چيكارا كرده و شغلش چيه و چقد زحمتا كشيده

بازم گفتم زحمتشو كشيدي گواراي وجودتون باشه

همه اش مال ذاتتِ

درسته اون زمون ك دوست بوديم تازه ٢٠-٢١ سالمون بود ولي آدم با شرف معلومه، اينا مال مادرته، دست مادرت رو بايد بوسيد

بهم گفت تو اونموقه ها بيشعور بودي منو گذاشتي رفتي شوهر كردي

ياداوري كرد كه يادته فلان روز( شب) تو كافه بهت گفتم تو شوهر نكن من همه كار برات ميكنم؟

با قهقهه گفتم گاو كه شاخ و دم نداره ميتونستم الان عوضِ اون پرايدِ لِخ لِخو بنز سوار شم

كلي خنديد

عكس حبه رو خواست نشونش دادم منم عكس همسرشو ديدم 

نازه ظريف ملوس و خوشگله، بهش خيلي مياد

گفت شمارتو هنوز حفظم

گفتم درود ب شرفت كه حفظي و از خط قرمزات فراتر نرفتي

گفت هر بار ميومدم شهر شما ميگفتم كاش ميديمت، ١٣ سال گذشته، همش شيش ماه دوست بوديم، شد بهترين بهترييييييين خاطره ي زندگيم، چون از اول تا اخر ميخنديديم در عين حال باشرف هم بود

خونه مجردي داشتن يك بار تعارف يا ادايي درنياورد منو بكشونه اونجا

يادش بخير بهم ميگفت قرار داريم فريال رو نيار،ميگفتم گمشو بابا فريال كركر خنده اس بياد بيشتر ميخنديم

يلدش بخير يه هم اتاقي مورد دار گيرمون اومده بود بزور خودشو ب ي بهونه مينداخت تو ماشينِ اين

من جاي اين پسره بودم نه نميگفتم

ذوقمرگ شدم

وسط صحبتها زنگ زدم ب عروس چشم قشنگ ازش خواهش كردم از مغازه سر كوچه شون بره برام خريد ميوه وتره بارم رو بكنه كه اين ديدار خيلي وقتمو نگيره و دير نكنم اون طفلك هم انجام داد

وقتي ميگم باشرفِ يعني آخر سر شماره اي هم بهم نداد كه ال و بل...

خيلي خيلي خيلي به وسعت كهكشانها از خوشبختيش خوشحالم

لايقش بود

ع اونوره ماجرا هم برگشتم خونه؛ علي ك و ن ش از باخت پرسپليس سوخته با من يه وري

شام هم نون و انگول اوردم نخورد

راستي يادم رفت دو سه هفته پيش فرا رسيدن ماههاي مباركِ نون و انگور رو ب هموطنانم تبريك عرض كنم

منم و يه خونه ي بهم ريخته و كلي خريد كه بايد الكل مال شن برن سرجاشون و كلي ساك ببندم فردا بريم داهات ننه م اينا بمدت سه روز

راستي سر كرونا يكي دو تا فاميلاي علي فوت شدن علي دو هفته يا بيشتره ريششو نزنه ،الان قيافش نماز آيات داره آيا صحيحه اين ميكروبو من وردارم ببرم خونه ي ننم اينا تو داهات؟ قهر هم ك هستيم من موهاشو سشوار نميكشم موهاشم ژولي پوليِ، پدر و مادرم از ديدنش خوف نكنن طوريشون شه

به مامان ميگم چيزي نميخاي بخرم بيارم داهات؟ ميگه نه فقط برو از فلاني يعالمه ليموترش بخر خونه بشور بعد ببر فلان جا آب بگيرن

گفتم بيلاخ بابا

گفته بودم عشقِ ليمو ترشِ؟؟؟ليمو رو ميچلونه آبشو ميريزه تو غذا

بعد قاچهاي آبگرفته شده ي ليمو شو ميذاره تو آب،فرداش اون آب رو ميخورن

بعد لاشه ي پلاسيده ي حاصل از اون فرايند رو ميريزه تو چايي

تو ميخاي اينا كرونا هم بگيرن؟ مامانم بزنش زخم شه عوض خون، ازش اسيداستيك ميچكه

اوه يادم رفت بگم يه جنايت ديگه هم با ليموترش ميكنه بعد از اينكه قاچ زد و آبش رو چلوند؛ لاشه شو با حرص ميزنه به پوستِ صورتش،،،، اينكه خوبه؛ يه چي بگم تا حالا نديدين و نشنيدين:گاهي يكي دو قطره آبليمو هم ميچكونه تو چشماش

لحظه ها عریانند...

ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 203 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 19:40