خوشتر از دوران عشق

ساخت وبلاگ
بعده سیصدوبوقی اومدم با چند خبر مهم

اهمّ اخبار:

واسه داداشی رفتن خواستگاری

زندگی خودم گلستون شده 

 

مشروح خبرها:

از چند ماه مونده ب عید برا فرا رسیدن اسفند ماه مشعوف و مسرورم...زیرا ایام تمیز کاری را بسیار دوست میدارم...بدو بدوها...ذیغ وقت...یه عالمه کار...

چون همانا پای تلاش و کوشش درمیان است ک با ذات تند و فرض من سازگار میباشد و همانا انتخاب این همه خرکاری کاملا آزادانه و اختیاری است و پای هیچ رییس و آقا بالاسری درمیان نیست...و اما اجر این تلاش همانا برق آمدن خانه میباشد ک از هر مزدی , گواراتر

 

تازه این وسطا یه عالمه خرید هم میکنیم و کلی الکی ب شوهر میگیم گرون تر خریدیم و یواشکی پس اندازی میکنیم مخصوصا برای منی ک هرگز هزار تومن پس انداز مخفی ندارم بسی لذت بخش ناک است

یکی ع فامیلامون یه عروس کرمونی گرفتن, ع این دخدرای اُوِرت پول خرج کن... این روزا حسابی سوژه مون شده کلی فامیلا دور هم حسرت و حسودی و تاسف میخوریم.مثلا تولد دختر داییش بوده دخترداییش خودش ی مهمونی تولد مفصل گرفته بود بعد این عروس کرمونی حدود دو هفته بعدش دختردایی متاهل صد ساله شو خواست تو خونش سوپرایز کنه براش یه تولد گرفت میدونم فقط شیشصد هزار تومن تم تولد براش خرید واسه جشن 10 نفره ما ازین رسما نداریمممممم

 ما ازین پز عالی جیب خالیا ندارییییییییییییییممممم....حالا داماد کارگر هس درامدش زیر دو تومنه.مستاجرم هستن!!!بعد زد و تولد همین عروس خانم شد....دیگه از تم و کیک و اجیل و شام رستورانشون نگم فقط بگم یک میلیون داد واسه عروسه یه کرم پودر خریدددددد

حالا من دو سال قبل یه کرم منهتن خریدم 50 تومن دست و دلم نمیره بخام سال تا سال یه عدس ازش بزنم...فقط عروسی ب عروسی...وقتی هم میزنمش یه غروری برم میداره تو مجلس مهمونا رو ریز میبینم همچین مث گنجججججججججججججج ازش مراقبت میکنم اگه حبه برداره از تو یخچال بیاره بیرون تو دست و بالش بازی کنه  صدای شیهه ام تا هفت تا خیابون اونورترم میره

حالا عروسه چجوری میخاد کرم یک میلیونی بزنه بعد منو رییییز ببینه؟!

......................

 

داداشی چند ماه قبل قضیه همون دوس دخترشو تو خونه مطرح کرد و من ب خیال خودم چ حرفای حسابی ای بهش زده بوم .تاثیر نصیحتام فقط اونجاش ک مامان بابا و داداشی یواشکی رفتن تحقیق و خواستگاری!!! این جور  معتمد خونواده مم!! اینجور احترام فرزند ارشدشون رو دارن

یه چسخلی میخاد با اولین دوس دختر عمرش ازدواج کنه,,,,واقعا زیبا نیست؟!

رفتن تحقیق .از دختره چیز خاصی درنیومد

برام مهم نیس ک پدر مادرش جدان...برام مهم نیس ک اوضاع مالی شون ضعیفه...ولی خیلی مهم بود ک پدرش از جفای مادره چیا میگفت فقط امیدوارم کارای مادره در حق پدره باعث نشده باشه دخترشم چش سفید درومده باشه

داداشی من پسر آروم و نسبتا عاقلیه مهمترین فاکتورش شغلشه..میدونین چقد پسرمون تو فامیل خواستگار داشت؟؟حیف نبود یه پلنگ اینستایی نگیره؟؟؟بره سراغ دختری ک روز خواستگاری چادرگلی میذاره؟موندم چجوری عروسمونو لخت و پتیش کنم؟

...............................

و اما خودمون عروس شمیم و دوماد علی...

وقتی به فامیل جانمون ک خودش دکترای روانشناسیه زنگیده بودم ک عامو میشه یه روانشناس حاذق بگی اونم اسم سه تا از استاداشو گفت و منم پیش یکی شون رفتم ک در جریانید مردک چس پدر چجوری آفتوبه به هیکلمون گرفت و تا مدتها گریه زاری میکردم؛هر چی دور و بر چشم گردوندم نتونستم مشاور دیگه ای انتخاب کنم زیرا که یا کسانی ک ازشون میپرسیدم مشاور خوب کیه ادمهای (خوشی زیر دل زده ای)بودند  که مشکلی ک با روانشناس مطرح میکردن این بود که:(دچار یکنوااختی شدم و هیشکی برام مهم نیس)یا  افرادی بودند بس ک سرکش و نادون بودن میرفتن مشاوره تا برای رهایی از حرص های مادرشوهر مورد تمهیدات روانشناس قرار بگیرن لذا باز هم گزینه ی معقول تر,, آدرس گرفتن از همون فامیل جان بود ک هر چی دل دل کردم روم نشد زنگ بزنم بگم: الو ببخشید اونی ک معرفی کردی گوز از آب درومد حالا یکی دیگه معرفی کن من برم تست...نمیدونم چرا روم نشد...نقشه کشیدم ب علی بگم اون فامیل جانو دعوت کنیم خونمون تا بعد از دعوتی مجدد روم شه  بهش زنگ بزنم ادرس بگیرم...ک هنو پیش نعومده...

حالا اینا رو ولش

تقریا از بهمن تا الان ک 20 اسفنده آقا دوماد خودم با من قهر  نکرده ک هیییییچچچچچچ

دو روزی مرخصی داشته ک روال اینه از لحظه ی مرخصیش شروع کنه به قهر و حرص دادن من تا اخر..تو اون دو روز قهر نکرد ک هیچی کلی هم منو همه وری برده برا خرید

یعنی الهی قسمت همه زوج ها...یه حال خوبی دارم..یه حس قدرت و اطمینانی بهم دست داده...همه دیگرانی ک تو زندگیشون خوش و خرم نمیبنم رو محصول نالایق بودن زنه یا نابلد بودن زنه میبینم و تمام فرمایشات گهربارم مبنی بر اینکه زندگی مشترک شانسیه رو با یه گ و ز ی به در کردم :)

فک کن یکماهه به استقلال مالی برا اداره کردن خودم و بچم نیندیشیدمحس محبتم به همه بیشتر شده البته اگه از جیغ جیغام با مامانم بعده اینکه فهمیدم یواشکی رفتن خواستگاری ک من سنگ اندازی نکنم؛فاکتور بگیریم

خیلی روزای خوبیه...یه بار علی دو تا چایی ریخت آورد ک طبق معمول انقد حبه منو بلند میکنه میگه اینو بیار اونو بردار ک نتونستم چای ماه عسلیمو بخورم مث همه ی چاییهای ننوشیده م تو این سه سال و نیم ..یه بار هم ظرف شست!....منم فقط یک بار غرغر سر دادم ک بعلت نداشتن سوژه ی داغ مدتش کمتر از دو دیقه بود

.....................

همیشه در طول روز هزار چی میگم بیام براتون تعریف کنم باز به مرحله ی نگارش ک میرسم هنگ میکنم

............

دوس دارین از گرونیا و جریانات اجتماعی اقتصادی سیاسی بگم ؟

.........................

آهاااااع ی خبر خوش....من بالخره بعد از ده سال زندگی مشترک عسلی خریدم....یعنی قیر تو قبر مبل فروشی ای ک ازش مبل جهازم خریده بودم عسلی نداشت یا نمیدونم ما کور بودیم ندیدیم . بی عسلی رفتم خونه ی بخت....بعدشم دادم یه نجار دو تا عسلی از روژورنال برام بسازه نگم ک رید!!اونم لق و شل....انقدی جلو مهمونام عسلیه واژگون شد و چای داغ ریخت رو پرو پاچه شون ک توبه کار شدم انداختمشون دور...عسلی بزرگه رو باز بیس سی تومن خرج کردم تبدیل کردم ب میز خاطره اونم فقط برا اینکه اون رومیزی گرد ک ننه م جهاز داده بودو نمایش بدم  یه وقت نمونه تو چمدون خمس نگیره

بعدش من خیلی ب محرم نامحرم حساسم هیچ عکسی روش نمیذاشتم.آخه قیافه های هشت در چار ما چ ارزش ظاهر کردن و قاب انداختنو داره؟یکی دو سال بعدشم یه بازه ی زمانی یک ساله هر مهمونی میومد بهش میگفتم به اون رومیزیم دقت کن چقد سنگ دوزی و گرونه؛؛میخام جمعش کنم....بعد  از اینکه خاطر جمع شدم همه دیدن اون میز عسلی خاطره هم منحل شد.....بعد پارسال ک یه کاناپه خریدم به زوووووووووووور یه دونه عسلی تک هم از فروشنده ش ستوندم که بدلیل اعمال اصرار و  زور شدید , اون عسلی مال حرام محسوب میشه

...........................

میطلبه برا گرامیداشت ایام الله عشقولانم,در حسن ختام یه شعر عشقولانه بنویسم مثل: زندگی زیاست ای زیبا پسند هرچه زیباییست از منه لیلیِ باکفایته بیکفایت بودم با کفایت شدم:)

 

داییمو زن پتیاره شو تو خیابون دیدم..کلی حرف زدم ..حوصله ندارم ایام الله مو با یاداوری اون پتی ها خراب کنم...برا شادی دلم سه مرتبه با صدای بلند ملودی زیر رابخوانید: (چس ب کونه زن دایی)3

ساعتو نیگا کنین دو صبح شده...اون دنیا یقه خاموشا رو میگیرم

لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 227 تاريخ : جمعه 3 آبان 1398 ساعت: 14:16