آبدوخ

ساخت وبلاگ
یه دوغ داشتیم  سنه ی 1108 هجری از لبنیاتی سر کوچمون خریده بودیم باهاش دوازده تا مهمونی پیش بردیم بسکه ترش بود برکت داشت هیشکی لب نمیرد میموند

امروز برا همسر عزیزم نهار از اون دوغ آبدوغ خیار درست کردم

میدونم مردای خونواده شما با دیدن این غذاها بجای نهار فحش کشتون میکنن.بلکه هم اعدام.....دلتون بوسوزد من خیلی خوشبختم :) شوهر لعبت م این چیزا رو دوس داره...قدیما ک قهر نبود میگفت تابستونا هر روزه خدا ازین چیز میزا درس کن...عاقو ما از کیِ که نهارشو چینیدیم ولی شازده تا الان ک یکساعتی تاخیر داره...از وقتی قهره همیشه تاخیر داره لابد میره بانو بازی :) بعد غروب یا تلفن دست میگیره یا مثلا کسی باشه رو میکنه به اون شخص میگه آره امروز فلان جا رفتیم بیسان کار انجام دادم واسه همین دیر اومدم خونه

از من میترسه

سر بانو مانو جرواجرش میکنم

ب میمینت و مبارکی دندونمون شیکست رفتیم برامون روکش کردن الان قدرت جوندگی ندارم مدیونین فک کنین حالا ک جویدنم نمیاد سوپ موپ میخورم...نخبر...بلکه لقمه های گنده و سفت و چرب و چیلی و شیرین و پرکالریمو درسته میبلعم :)

امروز سه ساعت با دوست جان صحبت میکردم

بهار یه شوهر داره  بِه از علی نباشه تحفه دو عالم

بهار دیروز فهمید دومین بچشو بارداره ...اوووووه چ علم شنگه ای کرد با شوهرش  که من نمیخوام از تو بچه ی دیگه ای داشته باشم.بریم سقط و اینا.امروز گریان و نالان زنگ زد آخرش گفتم من و تو ب ک و ن این تحفه ها بسته شدیم اگه دوس داری تو زندگیت دو بچه داشته باشی ادامه بده.اگه نداری برو بنداز.گفت: گناهش...

با لحن الوات گفتم: وِلِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِِش کننننننننن

گناه مناهو برا ما گذاشتن ک خودشون هر غلط دلشون میخاد بکنن....بای بای عمو فیلتری

من خودم کله م خرابه اونم کیو برا همدلی پیدا کرده.فک کرد الان میرم رو منبر ک سقط اله و بله نکن و عذاب برا خودت نخر...بجاش گفتم : نکنه گوش ب این خزعولات بدی...پای حرف ساده لوحا بشینی میگن سقط کردیم سال بعدش مثلا بابامون مرد.یا بچه اولمون طورش شد.فیلان و بیسار.این اتفاقا بدون سقط هم تو سرنوشتت باشه میفته . ببین دلت میخاد یا نع

خیلی جالبه...خیلی منتظر بود که منعش کنم بخاطر همین خودش با کلی نظرات منفی ب بچه دوم حرف میزد بعد ک دید من اصلا تو باغ نیستم خودش خودبخود قانع شد.عایا به راستی چرا؟!

امروز تولد  بهترین دوستمه قراره غروب بیان خونمون 4 تایی تولد بگیریم عکس بذاره پروفایل و اینستا گالش بازی :)

بهترین دوستم دارای بابای 65-70 ساله ای است که خراب خان میباشد.کسی نموند ک اون بهش پینهاد ازدواج نداده باشه.والا میترسم خونشون برم :) زن و بچه و نوه های زیادی هم دارد

دیروز با همین بهترین دوست رفته بودیم اون مانتو بخره .تو مغازه ک بودیم پسرخاله ی 18 سالم با دوس دخترش اومدن تو............اینقد خندیدیمممممم گوز باقالیا.....

شوهر منگول از اینایی ک لب جاده بساط میکنن و عروسک پاندا میفرروشن چند سایز از بزرگ ب کوچیک عروسک پاندا خریده...گیجههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه

مگه ما دختر داریم؟اصلا مگه ما جا داریم؟؟؟اصلا ما خانه به دوشا رو چه به وسایل اضافی؟منم یکهفته ای گذاشتم ولو باشه امروز جمع کردم گذاشتم بالای کمد دیواری

رفته واسه حبه ازین شن بازیا خریده...عاخه بچه ما هنوز تو سن خنگولیه همه چیو میذاره دهنش میخوره.....اونم ک اصلا از بسته بندی باز نکردم رفت بالا کمد دیواری

رفته استخر پلاستیکی خریده با یه خروار توپ...این بچه فقط یک بار رفت بازی کرد یکی دو ماه ولو بود .امروز اونم جمع شد رفت بالا کمد دیواری

واسه بچه یه دوچرخه خیلی زپرتی ارزون ک رکاب نداره خریدم برا سنش مناسب بود خیلی هم استقبال کرد.باز مستر گاگول رفته مشابهشو گرونشو خریده دلم خنک حبه اصلا اون گرونه رو دوست نداره

بیدار شد فرار

لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 7:22