پارتی

ساخت وبلاگ
دوش یه مهمونی دعوت داشتیم.دیدم فاز مهمونی به علی گره گوری نمیخوره .یه کمم شیطون رفت تو جلدم

علی دمبه رو پیچوندم موند خونه به حبه داری پسرخالمم فراخوان دادم بیاد پیش علی پاسبونی علی رو بده

خودم تهنا رفتم حالا نرقص کی برقص.حالا نلول کی بلول!

خیلیییییییییییییییییییییییی عالی بود.کاش لاقل ماهی یه بار ازین مراسما میبود منم دعوت میکردن.مراسمش فقط برا شادی بود نه تجمل انچنانی نه لباسها و ارایشهای عجوزه ای

دوی نیمه  شب مست و پاتیل برگشتم خونه ........دیدم خونه بوی اسپند میده

باریکلا به علی.لابلای دعا و مناجات ها و استغفارهای شبانش برای خوشایند شامّه ی ملائک اسپند هم دود کرده .

من بهش افتخار میکنم

فقط نیمدونم چرا صبح ک داشتم جارو برقی میکشیدم یه قسمتهایی از فرش پودر زغال ریخته بود/

راستی گفتم بهتون دیگه خرخواب نیستم.این حبه منو سااااختتت

....................................................................................................

خبر ناگواری شنیدم یکی از عزیز ترین دوستام تنها کسی ک تو ده سال ازدواجش واقعا خوشیخت بود.خبر داد داره جدا میشه:( دوس نداره بریم لای لنگش مشکلاتشو وارسی کنیم تنها و تنها حسرتم اینه این دوست نازنینم ک چند ماه قبل خونشون هم رفته بودیم یه شهر دیگه...

دوران سخت زندگیشو تنها سپری میکنه....

به عشق و زن ذلیلی  مرداتون ننازین ک اونها ب چیزِ چیزی بندن.خبیثای رذل

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۵/۱۳ساعت 11:21  توسط شمیم  | 
لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 169 تاريخ : دوشنبه 16 مرداد 1396 ساعت: 7:22