داعشِ ما

ساخت وبلاگ
تند و تند و تند بگم و در رم....تولد اعجوبه جان شد با پودر کیک کیکیدم غروبش رفتیم خونه خالم اینا با چایی با اونها خوردیم تولد دو دیقه ای هم گرفتیم صرفا جهت فوتو شوتینگولی واقعنی با کراهت پیش هم میشینیم عکس میندازیم.کادو هم دسته خر بهش دادم

حالا این مهم نی....بشنو از نی چون حکایت میکند:

یکی از برادرشوهرام داعشیه.علی عکس پروفایلشو عکس دونفره من و خودش تو همون تولد گذاشت.عکس ادیت شده و خوش اب و رنگ بود.تو عکسم فقط موهام باز بود با اینکه بلوز دکلته تنم بود ولی خودم از عکس لختی جلو چشم سگ و وگ بیزارم .گردن و یقه م محو کردم تو عکسش(عزیزان من تل گرام ندارم.چند باری وصل کردم ولی خارج شدم)خلاصه ک البته علی خیلی وقتا عکس منو خودشو پروفایلش میذاره

آقای داعش خان تو تلگرام برا علی یه تومار بشدت تند توهین امیز نوشت مبنی بر اینکه من ج و خرابم و علی بیغیرت و اشغال و عکس زنش دست ب دست همکارای علی و مردای اجنبی میگرده بعدش هم زد بلاکش کرد و این توحشات

من خیلی خیلی اتفاقی پیامشو خوندم .قبلنا نلگرام علی هک کرده بودم تو لب تاب داشتم ولی الان ندارم پی امشو از تو گوشی علی خوندم و علی هم متوجه شد خوندم

از تعجب خشکککککککککککککککککککککککک شدممممممممممممممم خشککککککککککککککککککک

منه خنگول اینجور وقتا تا دو سه رو ز لال میمیرم.دو سه روز لال مردم و با خودم فکر کردم ک چون علی خودش این پی امو نشونم نداد بهتره برا اینکه دفعه بعد محافظت بیشتری از گوشیش نکنه بهتره ک ب روش نیارم اصلا

من ب روی علی نیاوردم ولی بدجور تو دلم مونده بود

پارسال همگی دور هم بودیم داعش هم بود من جلو داعش روسزی میذارم اصلا حالم بهم میخوره داعش بخاد منو ببینه روسری گذاشتنم یه جور دهن کجی به اون میدونم.اون برادرشوهر پولدارم خانومش روسری نداشت.اقای داعش ب جاریم تذکر داد جاری هم با کمال ادب و متانت روسریشو گذاشت.ولی شوهرش رفت حساب داداشش(داعش) رو با چند تا فحش ابدار و نفرین رسید.از اونجایی ک برادرشوهر پولدارم هم پولداره هم خوش زبونه هم نصف سال و ماه ایران نیستن خیلی محبوبه خونوادشه .مساله زیاد کش پیدا نکرد و بعد یکی دو هفته کنتاک داداشا رفع شد

من همش تو دلم حسودی میکردم ک آقای پولدار خان حمایت زنشو کرد علی چرا مث انگل اجتماع وایساده از داعش فحش خورده و اینا

من با اینحالم چون ب این جم بندی رسیده بودم ک ب روی علی نیارم هیچی نگفتم

حس کردم علی هم مث من از شدت شوک یکی دو روز شوک بود.بعد دو سه روز فقط همینقدر کون کرد غیبت داعش رو پیش داداشا و خواهرش بکنه که دیگه از زندگی من رونده شده و با هیچ واسطه ای اشتی نمیشه

اونهام چیز خاصی نگفتن

همین هم یک برد بزرگ بود علی اصلا روز عادیش به من توجهی نمیکنه اصلا عادت ندارم طرفمو بگیره ولی خلاصه همینجا کج دار مریض منم یه نفعی از حرفاش بردم...دو سه روزیه از خوشالی خدا رو بنده نیستم

اگه آقای داعش این توهینا رو به من میگفت کلی جواب داشتم.مثلا وقتی اون برادرشون که چند بار ازدواج و طلاق کرد تو دوران اختلافش با زن اولش بود آقای داعش و زنش عازم کربلا بودن بمدت بکهفته کلید خونشو داده بود ب برادرشوهر طلاقیه ام تا دوس دخترشو بیاره تو اون خونه.حالا خاک بر سر اون دختر که تو 22 سالگی از جنوب پاشده بود اومده بود شمال تا نقطه چینه مرد 40 ساله ی بدتیپ متاهل زبون باز شه.خاک بر سرش قیافش هم بد نیود خونوادشم فرهنگی.یعنی یه چیز یه مرد تو شهر خودت نبود؟

بعدش ایینکه یکی از فامیلا میگه دورانی ک داعش با زنش قهرای  طولانی میکرده تو یه مکان تفریحی داعش رو با یه خانوم چادری دیدن!!!!!!!!!!

یا خیلی از این حرفا

پارسالم اقای داعش یه تهمت بیخودی رو ب من زد و ب علی گفت بخاطر زنت صندلی بچه رو از ماشینت وا نکردی اون روزی بابا تو ماشینتون جا نشد برین فلان جا.از آق والدین بترس...در حالی ک این توهم ذهن مریض خودش بود همون روز خاص دوران اذیتهای حبه بود  اینقدر بچه اذیتم کرده بود خودم از غصه پوست انداخته بودم.علی هم جوابشو داده بود و اینم بمن نگفت بعدها از تو اس ام اسای گوشیش خوندم و فهمیدم چی بینشون گذشت

خوشحالم عن آقا با علی قط رابطه شدن.عن آقا همونی بود ک میخاستیم کادوی خونه نویی براش ببریم به علی گفت خودت بیا زنت نیاد

ولی بعدش دو سه بار اومد خونمون چون معتقده من نوکرشونم و باید خدمتشون کنم

منم کارامو زیر پوستی انجام میدم با خودم میگم بذار به ظاهر فک کنه من خدم و حشم اینام ولی خبر نداره خونه و ماشین بنام منه.نمیخامم خبر دار شه چون واقعا معتقدم دنیا تا اونجا به کاممه ک چیزی رو تو چشم کسی نکنم.بارها گفتم دنیا معطله یه حرف از دهن من دراد به طوری بچرخه و بگرده تا پوزه منو به خاک بماله

خلاصه که اینجوریا

الانم مطلع شدیم داعش و زنش 7-8 ماهه با هم قهرن.مادر زن داعش مریضه اومده شهر ما عمل جراحی کرده.من به احترامه زن داعش ک خیلی دوسش دارم با مادرم اینا رفتم ملاقاتش.مادر زن داعش ب مادرم گفت ک داعش و زنش 7-8 ماهه قهرن.....برگشتنی داشتیم برمیگشتیم بیرون داعش هم اومد خونه(خونه ی خواهر جاریم بود)داعش ب مامانم گفت عازم کریلا هستم حلال کنین.مادرم گفت تو با زن و بچت مهربون باش امام حسین راضی میشه

داعش اونجا چیزی نگفت .نگو شبش  رفت خونه شماره مادرمو گیر اورد برا مادرم اس نوشت:

لعنت ب کسی ک اطلاعات غلط میرسونه اوندری ک من مهربانی کردم هیچ شوهری نکرده شما هم دخالت نکن

مامانم هیچ جوابی ندادو ب هیچکس نگفت دیشب ک رفته بودم خونه ننم حبه موبایل مامانمو برداشته بود بازی کنه من قفلشو باز کردم و فوضولی کردم دیدم بعلههههههههههههههههههههههه اینجوریاس

میخام اینو ب علی بگم ولی هنوز از دیشی قلبم تند تند میزنه .و لالم میذارم دو سه روز دیگه

من واقعا اصلا تو دنیا به داعش خان فکر نمیکنم.علی ار فامیلای شوهر خالم بوده.شماره ی منو زنه داعش برا علی گیر میاره و علی و من با هم دوست میشیم و خلاصه کار ب خواستگاری ک میکشه اولین بار همین داعش میاد خونمون برا صحبت

داعش اونوقتا داعش نبود در واقع اصلا لائیک بود .من همون روز با شلوار کوتاه و تی شرت استین کوتاه جلوش بودم کلی هم خوش و بش کردیم و خلاصه من راضی داعش راضی

کم کم بعد عروسیم ک مادرشوهرم روباهیاشو رو کرد داعش با من چپ شد به مرور عقاید داعش از لائیک به داعش هم تغییر کرد.کلی داستانا پبش اومد ... و عامل نفرت داعش از من همون ننه ی مکار عفریتشونه

وگرنه داعش نه از خواهر بی حجابش بیزاره نه از جاری پولداره ی من

فقط اینهمه نفرت مال منه ک اونم حاصل زحمات ننه ی پتیارشه

با اینکه داعش خیلی خیلی به من حسایه و بارها و بارها مساله درست کرده مثلا گیر داده چرا نماز نمیخونی

چرا عکس عروسیت ب دیواره.چرا دو تار موت بیرون پیداس؟

با اینحال اصلا فکرمو درگیرش نمیکنم روزا اصلا بهش فکر نمیکنم و نمیشینم حلاجیش کنم حرص بخورم

دلیلشم اینه که: مگه برادرشوهر مهمه؟؟؟؟؟

والا شوهر من اینقده خلا عاطفی برام ایجاد کرده ک اصلا مغزم یاری نمیکنه هم مشغول دلخوری از علی باشه هم از موارد دیگه....مثلا تابحال دیدی من از برادرای دیگه یا خواهر شوهرام یا جاریام بنالم؟؟اصلا دوسشونم دارم ولی مگه میشه کاملا مورد تایید هم باشیم ؟میخام بگم از کاه کوه نمیسازم چون مدل خلقت من طوریه نمیتونم در آن واحد غصه ی چند تا چیزو بخورم تازه اونم چیزای غیر مهم

ولی دلم خنک

دلم خنککککککککککککککککککک

دلم خنککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک

داعش خان همش داره زوم میکنه بمن و کار و کردار من ک به ضرب و زوره توهم میگرده چیزای منفی پیدا میکنه بعد پیرهن عثمون درست میکنه حرص میخوره

از اینکه انرژی ای رو بهش اختصاص نمیدم و اون اینهمه از من انرزی منفی میگیره و حرص میزنه بسی مشعوف و خرسندممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممممم

پایان

امضا : شمیم بی وقت

لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 179 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 3:36