شوتی

ساخت وبلاگ
هییییییییییییییییییییع  بعده هزار و بوقی یه کتاب برداشتم مطالعه کنم یه حس غروری بهم دست داد از همون حسا ک برادران و خواهران مومنین و مومنات بعد از انجام واجیبات و محرمات بهشون دس میده حس کردم خدای دانشم اومدم جلو ننه بابام اعاده فضل کنم بگم آره....عارههههههههه بنده اهل مطالعه و کلمه های ثقیل قلمبه سلمبه ام...داشتم سرگذشت قوم قبله آقا محمد خان رو تعریف میکردم....ما تو کتاب خوندیم ک حکمرانان برا اینکه رقباشون از صحنه به در کنن یا میکشتنشون یا مکحول میکردنشون.مکحول یعنی کورشون میکردن......اومدم بگم مکحول....زبون صاب مرده نچرخید گفتم مُحتلِم.........................

خااااااااااااااااااااااااااک

خااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااکککککککککککککک

یعنی خخخخخاااااااااااااااااااااااااااکککککککککککککککککککککککککک

علی خنگه ک متوجه نشد اطلاعاتش از جوکهای کانال مثبت هیجده فراتر نمیره

ننه بابام اهل کتابن به روی من نیاوردن داداشمو بگوووووووووووووووووو تو سن کنجکاویای جن سی . خوندنه داستانهای سیخسیِ...فهمید خواهر گلش هم عاره ...اهل مطالعات زیر زمینیه...

یعنی با خاک یکسان شدم

نفسم بالا نمیومد جو سنگین بود نخندیم رفتم تو اتاق تا چند دیقه بیهوش بودم علی اومد بادم زد آب اورد برام تا از اغما خارج شم

خخخخخخخخخخخخخخخخخ

خلاصه شه ما باشیم تو جم گ و ز گو ز نکنیم

تا سوتی ای دیگر بدرود

--------------------------

کامنتای قبلی رو فردا میجوابم

+ نوشته شده در  ۱۳۹۶/۰۲/۱۲ساعت 13:19  توسط شمیم  | 
لحظه ها عریانند...
ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 175 تاريخ : سه شنبه 23 خرداد 1396 ساعت: 3:36