ماحصل ميتينگ هاي محرمانه ي مادرشوهر

ساخت وبلاگ

ميدونين كه يكي از پسر داييام رو خيلي دوس دارم

دو شب پشت هم خواب ديدم با زنش حرفش شده و خودكشي كرده از بين رفته

جزييات زيادي ديدم

تو خوابم تو آگهي فوت اون ديدم نوشته ( تسليت به تنها خواهرش) من خواهرش ك نيستم ولي عمري اونا منو ( آبجي) صدا زدن

انقدرررررر هر دو شب تو خواب ضجه زدم با گريه حبه بيدارم كرد

خلاصه بهش زنگ زدم

بد ماجرا اينكه وقتي پسري از فاميل زن ميگيره ديگه نبايد باهاش تماس غير كاري گرفت

نميدونستم چي بگم فقط گفتم بهش كه عزيز جان هر جا زندگي سخت شد من پشتت هستم

ا

ا

روز قبل مودب و متين از علي پرسيده بودم كه چرا وقتي زن برادرش تبريك تولدشو گفت ، از من قايم كرد و همينطور مابقي تبريكاتي ك بين شون رد و بدل شد

طبق معمول علي لال مرد

اخه چيزي نبود ك بخواد بقيه ي تبريك گوينده ها رو بگه اين يه مورد رو نگه

علي ك لال مرد

منم جلو بچه ديگه عربده كشون راه ننداختم

امروز ب كله م زد ،بي سروصدا ورداشتم اسم زن برادرش رو تو گوشيش عوض كردم گذاشتم ( زنه هفتمش) بعد بلاكش هم كردم لحظه ها عریانند...

ما را در سایت لحظه ها عریانند دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shamim123a بازدید : 55 تاريخ : يکشنبه 29 مرداد 1402 ساعت: 12:46