لحظه ها عریانند

متن مرتبط با «ميترا» در سایت لحظه ها عریانند نوشته شده است

ميترا

  • ميترا دوست دوران راهنماييمهاول اولاي اين وب يه خاطراتي ازش با برچسب بارداري ميترا نوشته بودمبعد از دوران راهنمايي مدرسه هامون جدا شد و من هم دوستاي جديدي پيدا كرده بودم ارتباطمون با هم خيلي كم شد اما هميشه از ته جونم دوستش داشتمهر چند سال يكبار يه تماس تلفني پر شور و شوقي با عم داشتيمميترا سال قبل با دو بچه از شوهرش جدا شد و برگشت شمالهي كي همو ببينيم تازه شد امروز !از پيش ميدونستم وقتي بياد صحبت از جداييش خواهد شداز اونجا ك من دهن ندارم و در راستاي پست قبلي و با توجه ب داغ بودن درگيري هاي طلاق كشي پسر خالم با زنش و حواشي مربوطه،و اينكه چون پسرخالم قديما ( دوران راهنماييم) همه ي تابستون ميومد خونه ي ما و ميترا از نزديك البته همون سالها ميشناختش،،،، طبق قاعده من هم قطعا گريزي به ماجراي جدايي پسرخالم ميكردماما با حال و روز و حس گندي كه از ((( بگو))) بودنه خودم بهم دست داده بود ، قبل اومدن ميترا ب خونه مون ؛ با خودم عهد كردم فقط محض محك زدن خودم دهنمو ببندم و اين موضوع خاص رو نگمآقا اين موفقيت بزرگ رو ب خودم بعنوان عضوي از جامعه ي بگو هاي عزيز تبريك عرض مينمايم, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها